۱۴۰۴ مرداد ۱, چهارشنبه

ایران، کشور خشکِ بی‌آب

اینجا… سرزمینی‌ست که خورشید، بی‌رحم می‌تابد و زمین، ترک برمی‌دارد… نه از زلزله، بلکه از تشنگی! ایران… نامی بزرگ با قلبی خشکیده؛ رودهایش خاطره شدند، دریاچه‌هایش عکس‌های قدیمیِ تقویم. زاینده‌رود، دیگر نمی‌زاید، ارومیه، دیگر آبی نیست… و کارون، صدایش خفه در گل‌ولایِ بی‌توجهی‌هاست. اینجا آسمان می‌بارد، اما نه باران، که آهِ مردمانی‌ست که با دلوهای خالی از چاه‌های بی‌جان بازمی‌گردند. آب… که روزی نعمت بود، حالا یا سهم سدهای خاموش است، یا پشت دروازه‌های مدیریتِ تشنه‌ به شهرت مانده است. ایرانِ من… تو لایقِ خشکی نبودی، لایقِ تشنگی و ترک‌های دردناک زمینت. تو کوه داشتی، جنگل داشتی، رود داشتی… اما ما نداشتیم گوش برای شنیدنِ فریادهای بی‌صدایت. حالا هم… نه ابرها جرأت باریدن دارند، نه زمین توان روییدن. و ما… فقط نگاه می‌کنیم به بی‌آبی، به بی‌تدبیری، به آینده‌ای که شاید دیگر نخیل نروید، دیگر برف نبارد، دیگر زندگی جریان نداشته باشد. ایران… سرزمینِ خشکِ بی‌آب، اما هنوز… خانه‌ی منی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اهمیت جنبش «زن، زندگی، آزادی» در وضعیت کنونی ایران

جنبش «زن، زندگی، آزادی» پس از مرگ مهسا ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱، به سرعت تبدیل به صدای جمعی گسترده‌ای شد که نه فقط مطالبات زنان را مطرح کرد...