۱۴۰۴ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

حنجره دیوار ها

من از سرزمینی می‌آیم، که آفتاب، پشت ابرها دفن شد، و صدا، در حنجره‌ی دیوارها شکست. سرزمینی که نام “جمهور” را بر خود داشت، اما “مردم”ش در صف، در سکوت، در سایه ماندند. من از جایی می‌گویم، که ایمان را با تشر آمیختند، و آزادی را در بندِ شعار گم کردند. اینجا، لبخند هزینه دارد، و حقیقت، مجوز انتشار نمی‌گیرد. جمهوری بود، اما نه از دل رأی‌ها، اسلام بود، اما نه در دل مهرها. سکوت، قانون شد؛ و هر فریادی، حکمش روشن: یا زندان، یا تبعید، یا خاموشی. من از مادرانی می‌گویم که قاب عکس‌ها را در آغوش خوابانده‌اند، از جوان‌هایی که در خون، آینده‌شان را امضا کردند. از نسلی که چشم دوخته به پنجره، بی آن‌که روزنی به فردا بماند. اما هنوز شعر می‌خوانیم، هنوز می‌نویسیم، هنوز زنده‌ایم، چون باور داریم وطن، بزرگ‌تر از هر حکومتی‌ست. و انسان، حق دارد فریاد بزند، هر وقت که آزادی، در زنجیر است.

۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

عبور از دین: آزادی

عبور از دین: آزادی در جهانی که دین اغلب با هویت، فرهنگ و قانون درآمیخته، عبور از دین، نه یک انکار ساده، بلکه یک تصمیم جسورانه برای آزاد زیستن است. برای بسیاری، رهایی از دین آغاز دوباره‌ای‌ست؛ نقطه‌ای که انسان از قید باورهایی که به‌جای او تصمیم می‌گرفتند، رها می‌شود و مسئولیت زندگی‌اش را خود بر عهده می‌گیرد. عبور از دین، به‌ویژه در جوامعی که شریعت اسلامی بر ساختار حقوقی و اجتماعی سایه افکنده، به‌معنای خروج از چارچوب‌هایی‌ست که اغلب زنان و اقلیت‌ها را به حاشیه رانده‌اند. در چنین نظامی، زن بودن به‌تنهایی کافی‌ست تا حقوق تو محدود شود، صدایت بی‌اهمیت تلقی شود، و آزادی‌ات به مجوز یک عالم دینی وابسته باشد. اما آزادی، در ذات خود، با هیچ قید مقدسی سازگار نیست. آزادی یعنی تو حق داری خودت باشی — بی‌اجازه، بی‌ترس، بی‌قضاوت. عبور از دین، عبور از این ترس‌ها و بازگشت به انسانی‌ست که پیش از باور ساخته شده بود: انسانی آزاد، آگاه، و مسئول. این عید، برای بعضی از ما، جشن شکستن زنجیرهاست. عید کسی‌ست که جرأت کرد از کلیشه‌ها عبور کند، حقیقت را بجوید، و خودش را از نو تعریف کند. برای او که ایمانش را به انسانیت باخت، و آزادی‌اش را باز یافت. این عید، عید آزادی‌ست

چرا نوشتن علیه دین، گامی در مسیر آزادی زنان است

در بسیاری از جوامع اسلامی، دین نه تنها یک اعتقاد شخصی، بلکه یک چارچوب فراگیر برای قانون‌گذاری، اخلاق، فرهنگ و حتی سیاست است. اما زمانی که این چارچوب دینی به ابزار کنترل، محدودیت و تبعیض علیه نیمی از جامعه – یعنی زنان – تبدیل می‌شود، پرسشی بنیادین مطرح می‌شود: آیا رهایی زنان بدون عبور از مرزهای دینی ممکن است؟
من علیه دین می‌نویسم نه از سر نفرت یا انکار معنویت، بلکه از این باور که برای زیستن زنان به‌عنوان انسان‌هایی کامل، آزاد و مستقل، باید از سیطره‌ی دین و شریعت خارج شد. چرا؟ زیرا شریعت اسلامی، که بر اساس تفسیرهای سنتی از متون دینی بنا شده، در بسیاری از اصول خود زنان را تابع، مطیع و درجه‌دوم تعریف می‌کند. قوانین شریعت و جایگاه زن در بسیاری از کشورهای اسلامی، قوانین برگرفته از شریعت، زن را از حقوقی چون انتخاب آزادانه پوشش، حق برابر در ارث، شهادت، طلاق و حتی حضانت فرزند محروم می‌کنند. این قوانین با اتکا به آیات و احادیث، تفسیری از زن ارائه می‌دهند که با انسان بودن کامل او در تضاد است. وقتی زنی در سیستم حقوقی و اجتماعی صرفاً بر اساس جنسیتش کمتر از مرد شمرده می‌شود، نمی‌توان آن را یک جامعه‌ٔ عادلانه دانست. عبور از دین، عبور از تبعیض عبور از دین – نه به معنای حذف معنویت بلکه به معنای جدایی دین از قانون‌گذاری و اداره‌ی جامعه – می‌تواند گامی بنیادین برای برقراری برابری باشد. زنانی که تلاش می‌کنند آزادانه فکر کنند، آزادانه انتخاب کنند و آزادانه زندگی کنند، دیر یا زود با دیوارهای دینی برخورد می‌کنند. این دیوارها را نمی‌توان تنها با اصلاحات جزئی برداشت؛ بلکه باید ریشه‌های فکری، فلسفی و حقوقی آن را به نقد کشید. آزادی زن، آزادی جامعه وقتی زنی از قید شریعت رها می‌شود، نه‌فقط خودش، بلکه کل جامعه به سمت آزادی، عقلانیت و انسان‌محوری حرکت می‌کند. به همین دلیل است که نوشتن علیه دین – و به‌طور خاص علیه سلطه‌ٔ دینی بر زندگی انسان – تنها یک اعتراض شخصی نیست، بلکه اقدامی اجتماعی است برای ساختن جهانی بهتر، برابرتر و انسانی‌تر

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

حق آزادی بدن زنان در ایران: نگاهی به وضعیت کنونی و چالش‌ها

حق آزادی بدن زنان در ایران: نگاهی به وضعیت کنونی و چالش‌ها مقدمه آزادی بدن (bodily autonomy) یکی از اساسی‌ترین حقوق بشر است که بر توانایی هر فرد برای کنترل بدن خود بدون اجبار یا دخالت دیگران تأکید دارد. این حق به‌ویژه برای زنان اهمیت دوچندان پیدا می‌کند، چراکه در بسیاری از جوامع، بدن زنان به دلایل فرهنگی، سیاسی و دینی به عرصه‌ای برای کنترل و نظارت تبدیل شده است. در ایران، مسئله‌ی آزادی بدن زنان به یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل اجتماعی و حقوقی تبدیل شده و بازتابی از رابطه‌ی پیچیده میان دولت، مذهب، فرهنگ و جنسیت است. قوانین و سیاست‌های محدودکننده در ایران، بسیاری از قوانین حاکم بر زندگی زنان، آزادی بدن آن‌ها را محدود می‌کنند. از جمله بارزترین مصادیق آن، اجبار در پوشش (حجاب اجباری) است که از سال ۱۳۵۷ به صورت رسمی و قانونی اجرا شده و زنان را ملزم به رعایت حجاب اسلامی در اماکن عمومی کرده است. این اجبار، نوعی سلب حق انتخاب زنان نسبت به ظاهر و بدن خود محسوب می‌شود. علاوه بر حجاب، قوانینی همچون محدودیت در سقط جنین، ممنوعیت برخی از جراحی‌های انتخابی، و نظارت شدید بر روابط جنسی و زناشویی نیز نمونه‌هایی از نقض آزادی بدن زنان در ایران هستند. قانون‌گذاری در این حوزه‌ها معمولاً بدون مشارکت مؤثر زنان و بر اساس تفاسیر خاصی از دین صورت گرفته است. پیامدهای اجتماعی و روانی نقض آزادی بدن زنان تأثیرات عمیقی بر سلامت روان، عزت‌نفس، و مشارکت اجتماعی آنان دارد. زنانی که تحت اجبار به پوشش یا تصمیمات پزشکی خاص قرار می‌گیرند، ممکن است احساس بی‌قدرتی، اضطراب و افسردگی را تجربه کنند. همچنین، کنترل بدن زنان به ابزار سرکوب سیاسی و اجتماعی نیز تبدیل شده است که مانع از حضور آزاد و فعال آنان در عرصه‌های عمومی می‌شود. مبارزات مدنی و صدای زنان در دهه‌های اخیر، زنان ایرانی در اشکال گوناگون علیه این محدودیت‌ها مقاومت کرده‌اند. از کمپین‌های مجازی مانند «آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید» گرفته تا اعتراضات علنی، زندان رفتن فعالان، و تلاش برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز، همه نشان‌دهنده‌ی خواست گسترده زنان برای بازپس‌گیری اختیار بر بدن خود است. جنبش “زن، زندگی، آزادی” که در پی مرگ مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ شکل گرفت، یکی از گسترده‌ترین حرکت‌های اعتراضی در تاریخ معاصر ایران بود که حق آزادی بدن را در کنار دیگر مطالبات انسانی و مدنی در اولویت قرار داد. نتیجه‌گیری آزادی بدن زنان نه‌تنها یک حق فردی بلکه شاخصی برای سنجش عدالت، برابری و توسعه‌ی یک جامعه است. در ایران، این حق با چالش‌های جدی مواجه است، اما مقاومت مدنی، آگاهی اجتماعی و صدای زنان نویدبخش آینده‌ای است که در آن آزادی بدن به‌عنوان حق مسلم انسانی به رسمیت شناخته شود.

وقتی موشک‌ها سخن می‌گویند؛ روایت تلخ جنگ ایران و اسرائیل

️ «تهران دیگر شب ندارد» شامگاه داغی بود در خردادماه ۱۴۰۴. صدای آژیر خطر، خیابان ولی‌عصر را برای چند ثانیه در سکوت فرو برد، سپس انفجارها آسم...