۱۴۰۴ خرداد ۲۹, پنجشنبه

ایران ویران

ایرانم… روزگاری، تاج سرِ خاورمیانه بودی سرزمین نور، علم، عشق و آواز… اما حالا؟ ویران‌تر از هر ویرانه‌ای، در غبار خستگی، خاموش ایستاده‌ای. نه از زاینده‌رود، رود جاری‌ست، نه از دماوند، فریاد غروری می‌رسد. دل‌های مردم، ترک برداشته، مثل دیوارهای خانه‌ای در زلزله. نسل‌ها رفتند، با آرزوی آزادی، با امید نان، با رؤیای وطن… اما تو، ایرانِ خسته، هر بار زخمی‌تر شدی از دروغ، از خیانت، از سکوت… دریغ از درختی که سبز بمانَد، دریغ از نغمه‌ای که بی‌دغدغه برخیزد، دریغ از کودکانی که با لبخند، مدرسه بروند… و ما، وارثان درد و دریا، با چشمانی پر اشک و دلی پر آه، هنوز تو را دوست داریم، حتی در ویران‌ترین شکلت… چرا که ایران، نه فقط خاک است، نه فقط نامی بر نقشه، که زخمی‌ست در دل‌مان که هر روز، با آن نفس می‌کشیم… نویسنده : متینه عطاالهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

وقتی موشک‌ها سخن می‌گویند؛ روایت تلخ جنگ ایران و اسرائیل

️ «تهران دیگر شب ندارد» شامگاه داغی بود در خردادماه ۱۴۰۴. صدای آژیر خطر، خیابان ولی‌عصر را برای چند ثانیه در سکوت فرو برد، سپس انفجارها آسم...